شرايط امام نزد اهل سنّت

جواهر الكلام فى معرفة الامامة والإمام

دروس خارج امامت
جلد دوم
مبانى ادلّه

آيت الله سيد على حسينى ميلانى

شـرايـط امـام

* شروط مورد اتفاق و اختلاف
* عصمت

شرايط امام
پيش از پرداختن به شرايط امام، يادآورى اين نكته ضرورى است كه شرايط امام نزد دو فرقه شيعه و اهل تسنّن متفاوت است. چنان كه پيش تر گذشت، اهل تسنّن معتقدند كه گزينش و تعيين امام به دست مردم و بر عهده آنان است، از اين رو بايد براى آن كس كه از سوى مردم انتخاب مى شود، پس از انتخاب، شرايطى تعيين كنند تا اين گزينش بر اساس ضابطه اى خاص صورت پذيرفته باشد.
اما شيعه معتقد است كه تعيين و نصب امام به دست خداى تعالى است; از همين رو شيعه در مقابل گزينش الاهى تسليم است و در اين باره از خود رأى و نظرى ندارد. به عبارت ديگر از آن جا كه شيعه در بحث امامت تابع نصّ است، به همين جهت نيازى به طرح بحث از شرايط امام در نزد آنان وجود ندارد و بحث از شرايط امام در نزد شيعه، به معناى بيان ويژگى ها و اوصاف الاهى امام است نه تعيين شرايط براى او. پس آن كس كه نص الاهى بر او ثابت شد، همو امام است و اوصاف او دليل افضليت و برترى او خواهد بود. آن گاه به دليل عقلى «قبح تقدم مفضول بر فاضل» مى توان استدلال نمود كه هركس داراى چنين شرايطى باشد، همو براى تصدى امامت اولى بوده و مقدم نمودن كسى بر او، همان تقدم مفضول بر فاضل است و باطل. پس از توجه به اين نكته، به بررسى شرايط امام از ديدگاه اهل سنّت مى پردازيم.
شرايط امام نزد اهل سنّت
جرجانى در شرح مواقف، ذيل عنوان «المقصد الثانى في شروط الإمامة» مى نويسد:
الجمهور على أنّ أهل الإمامة ومستحقها من هو مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين متمكّناً من إقامة الحجج وحلّ الشبه في العقائد الدينيّة، مستقلا بالفتوى في النوازل والأحكام الوقائع نصّاً واستنباطاً، لأنّ أهمّ مقاصد الإمامة حفظ العقائد وفصل الحكومات ورفع المخاصمات، ولن يتمّ ذلك بدون هذا الشرط.
ذو رأي وبصارة بتدبير الحرب والسلم وترتيب الجيوش وحفظ الثغور ليقوم بأمور الملك.
شجاع قوي القلب ليقوى على الذبّ عن الحوزة والحفظ لبيضة الإسلام بالثبات في المعارك… .
وقيل: لا يشترط في الإمامة هذه الصفات الثلاث لأنّها لا توجد الآن مجتمعة، وإذا لم توجد كذلك، فإمّا أن يجب نصب فاقدها فيكون إشتراطها عبثاً لتحقق الإمامة بدونها، أو يجب نصب واجدها، فيكون تكليفاً بما لا يطاق، أو لا يجب لا هذا ولا ذاك وحينئذ يكون إشتراطها مستلزماً للمفاسد التي يمكن دفعها بنصب فاقدها، فلا تكون هذه الأوصاف معتبرة فيها.
نعم، يجب أن يكون عدلا في الظاهر لئلاّ يجور، فإن الفاسق ربّما يصرف الأموال في أغراض نفسه فيضيع الحقوق.
عاقلا ليصلح للتصرفات الشرعية والملكية.
بالغاً، لقصور عقل الصبي.
ذكراً، إذ النساء ناقصات عقل ودين.
حرّاً لئلاّ يشغله خدمة السيد عن وظايف الإمامة… .
فهذه الصفات التي هي الثمان أو الخمس شروط معتبرة في الإمامة بالإجماع;1
نظر جمهور بر آن است كه آن كسى مستحق امامت است كه در اصول و فروع مجتهد باشد تا بتواند امور دين را بر عهده بگيرد و قادر بر اقامه برهان، دليل، حجّت و حل شبهه در عقايد دينى باشد. هم چنين وى در پيش آمدها و احكام وقائع چه براساس نص و يا به واسطه استنباط احكام قدرت فتوا داشته باشد، چرا كه مهم ترين هدف امامت حفظ اعتقادات و حل اختلافات و پايان دادن به نزاع و خصومت هاست و انجام اين امور بدون شرط مذكور امكان پذير نخواهد بود.
]هم چنين امام بايد[ در جنگ و صلح و آماده سازى لشكريان و حفظ مرزها داراى رأى قوى، بصيرت و تدبير باشد تا بتواند امور مملكت را اداره كند.
]و نيز بايد[ شجاع و داراى قوت قلب باشد تا بتواند از حريم اسلام و بلاد مسلمين با ثبات قدم در معركه جنگ محافظت كند… .
برخى گفته اند در امامت اين سه ويژگى شرط نيست، زيرا در زمان كنونى همه اين شروط در هيچ يك از پيشوايان وجود ندارد و اگر اين چنين باشد، يا نصب شخصى بدون اين ويژگى ها واجب است كه در اين صورت گذاشتن اين شروط بيهوده خواهد بود; زيرا امامت بدون اين شرايط تحقق يافته است.
و يا اين كه نصب كسى با چنين شرايطى واجب است كه اين نيز تكليف مردم است به امرى فراتر از توان آنان.
اگر بگوييم كه هيچ كدام از اين دو واجب نيست، در اين صورت گذاشتن اين شروط مستلزم مفاسدى خواهد بود كه دفع اين مفاسد با نصب شخصى بدون اين ويژگى ها ممكن خواهد بود; در نتيجه اين اوصاف در امامت معتبر نيست.
آرى، واجب است كه امام در ظاهر عادل باشد كه به مردم ستم روا ندارد. پس چه بسا فاسق، اموال را در خواهش هاى نفسانى مصرف كند و اين موجب ضايع شدن حقوق گردد.
]هم چنين واجب است[ بالغ باشد، چرا كه عقل نوجوان قاصر است.
]واجب است[ مرد باشد، زيرا عقل و دين زنان ناقص است.
]و بالاخره واجب است[ آزاد باشد تا اين كه خدمت به مالكش او را از انجام وظايف امامت باز ندارد… .
پس اين صفات پنج گانه و يا هشت گانه ـ يعنى به اضافه سه صفت مورد اجماع و اتفاق; يعنى علم، تدبير در جنگ ها و شجاعت ـ همان صفات معتبر در امام مى باشند. پنج شرط ]يعنى عدالت، عاقل بودن، بالغ بودن، مرد بودن و آزاد بودن[ از شروطى است كه به اجماع و اتفاق، در امامت معتبر است.
بر اساس عبارت جرجانى در شرح مواقف، هشت شرط براى امامت ذكر شده است. سه شرط نخست نظر جمهور اهل تسنّن است و از ويژگى هايى است كه بدون آن ها كسى مستحق امامت نخواهد بود. با اين وجود برخى متكلّمان سنّى بر اين باورند كه پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله كسى كه داراى سه شرط علم، عدالت و شجاعت باشد يافت نمى شود، از همين رو آنان شرط هاى عمومى ترى براى امامت در نظر گرفته اند. بنابراين ضوابط، تعيين امام نزد اهل سنّت ناظر به حق و حقيقت نيست، بلكه اين حوادث پس از رحلت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله است كه اين شرايط را تعيين مى كند. به عبارت ديگر اهل تسنّن هيچ معيار صحيحى مبتنى بر كتاب، سنّت و عقل براى شناخت امام ارائه نمى دهند، بلكه مى كوشند آن چه در تاريخاتفاق افتاده توجيه كنند و به عبارتى ديگر، آنان «توجيه كنندگان ماوقع»اند.
روشن است كه هرگز نمى توان دينى را كه پايه هاى آن بر حوادث و عملكرد اشخاص استوار گشته دين الاهى دانست. به همين جهت است كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
الحقّ لا يعرف بالرّجال. إعرف الحقّ تعرف أهله;2
حق به مردمان شناخته نمى شود. حق را بشناس تا اهلش را بشناسى.
پس بنابر مبنا و روش صحيح، ابتدا بايد برطبق آن چه در كتاب و سنّت آمده و عقل بر آن تاكيد دارد حق را شناخت و آن را معيار قرار داد، نه اين كه عمل و رفتار اشخاص را ميزان حق برشمرد. اما متأسفانه اهل تسنّن در بيان شرايط امام از حق دور شده و حتى از شروطى كه خود مقرّر كرده اند دست برمى دارند; چرا كه هيچ يك از حاكمان پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله ويژگى هاى لازم براى امامت را ندارند، از اين رو اهل تسنّن به جاى اين شرايط، شروط عام ترى قرار داده اند كه به ادعاى «قاضى ايجى» و به تبع وى «جرجانى» مورد اجماع اهل تسنّن است.
روشن است كه همواره افراد زيادى داراى اين شرايط عام بوده اند; به همين روى اهل تسنّن بايد معيارى براى گزينش امام از ميان افراد حايز شرايط عمومى امامت ارائه دهند.
بر مبناى اهل تسنّن، پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه وآله بسيارى از صحابه هشت شرط مذكور را براى امامت داشته اند، چرا كه اهل تسنّن همه صحابه را عادل مى دانند و معتقدند كه هر يك از صحابه مى توانند اجتهاد كنند و تمامى آنان شجاع،مدير و مدبّر بوده اند. شرايطى هم چون ذكوريت، بلوغ، حريت و عقل نيز براى صحابه ثابت است. با اين وجود آنان چه دليلى را بر ترجيح ابوبكر بر ديگر صحابه مى توانند به دست دهند؟
به عبارت ديگر هيچ يك از صحابه در شروط هشت و يا پنج گانه اجماعى نسبت به يكديگر امتيازى ندارند، از اين رو بايد ديد كه آيا ابوبكر در علم، تدبير و شجاعت نسبت به ديگران امتيازى داشته است يا خير؟ اگر گزينش ابوبكر با توجه به اين شرايط و بر اساس نظر عالمان سنّى صورت نگرفته باشد، براى اهل تسنّن دو راه باقى مى ماند; يا بايد از شروطى كه براى امامت ذكر كرده اند دست بردارند، و يا اعتراف كنند كه ابوبكر شايستگى امامت را نداشته است.
بنابراين لازم است ابتدا با مراجعه به منابع حديثى، تاريخى و رجالىِ اهل تسنّن، وجود يا عدم وجود شرايط امامت در ابوبكر را واكاوى كرده و بررسى كنيم.

1 . المواقف: 3 / 586 ـ 587; شرح المواقف: 8 / 349 ـ 350.
2 . فيض القدير شرح الجامع الصغير: 1 / 28 و 272 و 4 / 23 / ش 409; تفسير السمعاني: 1 / 72; تفسير القرطبي: 1 / 340.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *