هدف از جعل اين حديث

هدف از جعل اين حديث
اين حديث كه با هدف بيان فضايل عمر بن خطّاب، جعل شده، به طور كامل ساختگى و دروغ است و ـ سپاس خدا را ـ كه بسيارى از پيشوايان اهل سنّت، اين موضوع را خاطرنشان كرده اند. براى مثال، غزالى پس از نقل چند روايت، مى نويسد:
اين حديث، باطل است; چرا كه تجميع و نقل يكباره چنين اخبارى، انسان را به معرفت نايل نمى كند و اين امر با اخبار فراوان نقل شده درباره حاتم (طائى) و على (عليه السلام)، شباهتى ندارد.
بى ترديد داستان مربوط به آيه استغفار دروغ است; زيرا مقصود پروردگار اين است كه اوج نوميدى از آمرزش را خاطرنشان سازد، بنابراين، نبايد چنين گمان كرد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله، اين موضوع را به دست فراموشى سپرده است.1
باقلاّنى و امام الحرمين نيز اين موضوع را متذكر شده اند، چنان كه شارحان بخارى آورده اند:
قسطلانى مى گويد: بسيارى در فهم تخيير موجود در اين آيه، دچار مشكل شده اند و پيش از اين، پاسخ زمخشرى به اشكال مذكور، مورد اشاره قرار گرفت. صاحب كتاب الانتصاف مى گويد: علما در فهم معناى اين آيه به لغزش افتاده اند تا جايى كه قاضى ابوبكر باقلاّنى به انكار صحّت حديث مذكور مى پردازد و مى گويد: نمى توان اين حديث و صحّت صدور آن از رسول خدا صلى الله عليه وآله را پذيرفت.
امام الحرمين در كتاب مختصر خود مى گويد: اين حديث در زمره احاديث صحيح قرار نمى گيرد.
وى در البرهان نيز مى نويسد: محدّثان، صحّت اين روايت را تأييد نمى كنند.
غزالى در المستصفى مى گويد: به احتمال زياد، اين حديث، صحّت ندارد.
داوودى در شرح آن مى نويسد: محدّثان اين روايت را حفظ نكرده اند كه اين خود، شگفت آور است… .2
ابن حجر عسقلانى نيز در اين باره چنين مى نويسد:
ابن منير بر اين باور است كه علما در فهم معناى اين آيه به لغزش افتاده اند تا جايى كه قاضى ابوبكر به انكار صحّت حديث مذكور مى پردازد و مى گويد: «نمى توان اين حديث و صحّت صدور آن از رسول خدا صلى الله عليه وآله را پذيرفت».
قاضى ابوبكر باقلاّنى در التقريب مى نويسد: اين حديث از اخبار آحادى3 است كه ثبوت آن مشخص نيست.
امام الحرمين در مختصر خود مى گويد: اين حديث در زمره احاديث صحيح، قرار نمى گيرد.
وى در البرهان نيز مى نويسد: محدّثان، صحّت اين روايت را تائيد نمى كنند.
غزالى در المستصفى مى گويد: به احتمال زياد، اين حديث، صحّت ندارد.
داوودى در شرح آن مى نويسد: اين حديث به تحقيق نياز دارد و همين مايه شگفتى است.4

1 . المنخول في علم الأصول: 212.
2 . إرشاد السارى إلى صحيح البخارى: 7 / 155.
3 . اخبار آحاد به اخبارى گفته مى شود كه به حد تواتر نرسيده است.
4 . فتح البارى: 8 / 272.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *