سرشت واحد / وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ، بَعْضُهَا مِنْ بَعْض

سرشت واحد
وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ، بَعْضُهَا مِنْ بَعْض;
به راستى كه ارواح شما، نور شما و سرشت شما يكى است كه پاك و پاكيزه هستيد.
خلقت ائمه عليهم السلام از نظر روحى و جسمى يكى است، لذا گفتيم كه آن ها در مقام ولايت، وجوب اطاعت مطلقه، هادى اُمّت بودن، حجّت خداوند متعال بودن و ديگر مقامات نظير عصمت، طهارت و شفاعت در جهان آخرت و مقامات آنان در عالم قبل از اين عالم مساوى هستند، و فرقى بين اميرالمؤمنين و ديگر ائمه عليهم السلام وجود ندارد.
اين معنا در كلمات خودشان در موارد مختلف از جمله در ذيل آيه مباركه: (وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدينَ)1 و آيه مباركه (ذُرّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض)2 آمده است.
امام باقر عليه السلام در حديثى طولانى مى فرمايد:
… فرسول الله صلى الله عليه وآله أوّل من عبد الله تعالى، وأوّل من أنكر أن يكون له ولد أو شريك، ثمّ نحن بعد رسول الله صلى الله عليه وآله.
ثمّ أودعنا بذلك النور صلب آدم عليه الصلاة والسلام، فما زال ذلك النور ينتقل من الأصلاب والأرحام من صلب إلى صلب، ولا استقرّ في صلب إلاّ تبين عن الّذي انتقل منه انتقاله، وشرف الّذي استقرّ فيه، حتّى صار في صلب عبدالمطّلب، فوقع بأمّ عبدالله فاطمة، فافترق النور جزئين: جزء في عبدالله، وجزء في أبي طالب. فذلك قوله تعالى: (وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدينَ); يعني في أصلاب النبيين وأرحام نسائهم.
فعلى هذا أجرانا الله تعالى في الأصلاب والأرحام وولدنا الآباء والأمّهات من لدن آدم عليه السلام;3
… پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نخستين كسى است كه خدا را پرستش كرده و اولين كسى است كه منكر فرزند يا شريك داشتن خدا شده است. آن گاه ما نيز پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله قرار داريم.
سپس نور ما را در صلب آدم عليه السلام قرار داد، پيوسته اين نور از صلب ها و رحم ها به صلب و رحمى ديگر منتقل مى گرديد از هر صلبى كه منتقل مى شد به طور كامل آشكار بود كه اين نور ديگر از او منتقل شده و در صلب ديگر كه قرار مى گرفت آثار شرافت نور در او آشكار مى شد.
سرانجام به صلب عبدالمطّلب رسيد و به رحم فاطمه، مادر عبدالله منتقل شد در اين هنگام به دو قسمت تقسيم گرديد: يك قسمت در عبدالله قرار گرفت و قسمت ديگر در ابوطالب. اين است تفسير آيه كه منظور اصلاب پيامبران و رحم هاى زنان ايشان است.
بدين طريق خداوند ما را در اصلاب و ارحام پدران و مادران از زمان آدم عليه السلام سير داد.
در روايت ديگرى در ذيل اين آيه، امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
في علي وفاطمة والحسن والحسين وأهل بيته صلوات الله عليهم;4
اين آيه درباره على، فاطمه، حسن، حسين و اهل بيت عليهم السلام است.
روايت ديگرى را در اين زمينه سدير نيز از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
(إِنَّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض).5
قال: نحن منهم ونحن بقية تلك العترة;6
«به راستى خداوند، آدم، نوح، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد; آن ها فرزندانى كه (از نظر فضايل) همانند يكديگر بودند».
ما از آنان و ما باقى مانده آن خاندان هستيم.
بنابر آن چه در روايات آمده، كوچكى و بزرگى سن امام، حضور و يا غيبت او، زندانى بودن و يا غايب بودن و اقبال مردم و يا ادبار آن ها، هيچ كدام در مقامات و منازل ائمه عليهم السلام تأثير ندارد و اين معانى براى آن بزرگواران مقرّر و ثابت است، و هيچ يك از اين امور، در اين معانى دخلى ندارد; چرا كه پرواضح است تا عصمت نباشد، ولايت مطلقه نخواهد بود و تا ولايت مطلقه نباشد، امام نمى تواند هدايت گر باشد و تا هدايت گر نباشد، حجّت خدا نمى تواند باشد.
در روايت ديگرى زيد شحّام مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: امام حسن افضل است يا امام حسين؟ فرمود:
… خلقنا واحدٌ وعلمنا واحدٌ وفضلنا واحدٌ وكلّنا واحدٌ عند الله عزّوجلّ…;7
… آفرينش ما، علم ما و فضيلت ما يكى است و همه ما در پيشگاه خدا يكى هستيم.
در روايت ديگرى امام كاظم عليه السلام فرمود:
نحن في العلم والشّجاعة سواء، وفي العطايا على قدر ما نؤمر;8
ما در علم و شجاعت برابر هستيم. ما در عطا و بخشش ها به مقدارى كه به ما دستور مى دهند، مى بخشيم.
در روايت ديگرى رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايند:
ونحن في الأمر والنهي والحلال والحرام يجري مجرى واحد. فأمّا رسول الله وعليٌّ عليهما السلام فلهما فضلهما;9
ما در امر و نهى و حلال و حرام در مجراى واحد هستيم. اما پيامبر خدا صلى الله عليه وآله و على عليه السلام داراى فضيلت و برترى خاص خود هستند.
آرى، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به خاطر مقام نبوّتشان امتيازاتى دارند، و همين طور امير مؤمنان على عليه السلام به جهت بعضى از حالاتشان امتياز دارند، امّا در جهات عامّه اى كه در امام بايد باشد، همه يكسان هستند.

1 . سوره شعرا (26): آيه 219.
2 . سوره آل عمران (3): آيه 34.
3 . بحار الأنوار: 25 / 20، حديث 31.
4 . همان: 25 / 213، حديث 2.
5 . سوره آل عمران (3): آيه هاى 33 و 34.
6 . تفسير العياشى: 1 / 168، حديث 29، بحار الأنوار: 23 / 225، حديث 44.
7 . كتاب الغيبه، نعمانى: 86 ، حديث 16، بحار الأنوار: 25 / 363، حديث 23.
8 . بصائرالدرجات: 500، حديث 3، الكافى: 1 / 275، حديث 2، بحار الأنوار: 25 / 357، حديث 7.
9 . همان: حديث 2، همان: حديث 3، همان: حديث 6.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *