ح) ابوهريره

ح) ابوهريره
ابوهريره به قدرى رسواست كه اگر همه عقلا و علماى عالم براى موجّه جلوه دادن وى بكوشند، تلاششان نزد محقّقين و منصفين بى ثمر خواهد بود. ابوهريره در دروغ گويى، جعل و نسبت دروغ به رسول خدا صلى الله عليه وآله مشهور است. خود او نيز اعتراف مى كند كه صحابه وى را دروغ گو مى دانند. در كتاب الجمع بين الصحيحين1 آمده است:
خرج إلينا أبو هريرة، فضرب بيده على جبهته. فقال: ألا إنّكم تحدّثون عليّ أني أكذب على رسول الله؟2
ابوهريره به سوى ما آمد. پس به پيشانى خود زد و گفت: آيا شما به همديگر مى گوييد من به رسول خدا صلى الله عليه وآله دروغ مى بندم؟
ابن قتيبه مى نويسد:
وقد أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة;3
عمر، عثمان، على و عايشه، ابوهريره را تكذيب كرده اند.
عمر علاوه بر تكذيب ابوهريره، او را مورد اهانت و شتم هم قرار داده و هتك كرده است. زمخشرى در كتاب الفائق في غريب الحديث مى نويسد:
استعمله عمر على البحرين، فلمّا قدم عليه قال له]عمر[: يا عدوّ الله وعدوّ رسوله، سرقت من مال الله، فقال: لستُ بعدوّ الله ولا عدوّ رسوله ولكني عدوّ من عاداهما، ولكنها سهام اجتمعت ونتاج خيل، فأخذ منه عشرة آلاف درهم فألقاها في بيت المال;4
عمر او را به ولايت بحرين منصوب كرد. وقتى ابوهريره ]به مدينه آمد و[ بر عمر وارد شد، عمر به او گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول خدا! آيا از بيت المال دزدى كرده اى؟! ابوهريره گفت من دشمن خدا و رسول او نيستم، ليكن با دشمنان آن ها دشمنم و اين اموال سهم و حصه هايى است كه جمع كرده ام و اثر زاد و ولد اسبهاست. عمر ده هزار درهم از او گرفت و در بيت المال قرار داد.
اگر اين اقدام عمر صحيح و نسبتى كه به او ابوهريره داده درست بوده است، فتلك مصيبة، و اگر ابوهريره راست گفته باشد و عمر بدون دليل و مجوز شرعى مرتكب اين عمل شده است، فالمصيبة أعظم!
مسائل فراوانى در مورد ابوهريره مطرح مى باشد و كتاب هاى زيادى درباره شخصيت وى نگاشته شده است. مرحوم شرف الدين و شيخ محمود ابوريّه، هر يك كتابى نوشته اند و در شخصيت او بر اساس منابع خدشه كرده اند. هر چند در مقابل عده اى نيز در صدد دفاع از ابوهريره برآمده اند; امّا چنان كه گفتيم، ابوهريره براى افراد منصف قابل توجيه نيست و در طعن او همين مقدار كافى است كه اميرالمؤمنين عليه السلام او را تكذيب كرده است. تكذيب عمر، عثمان و عايشه نيز حجت خوبى براى اثبات دروغ گويى ابوهريره نزد اهل سنّت است; لذا اقرار اهل سنّت به اين كه على، عمر، عثمان و عائشه، ابوهريره را تكذيب كرده اند براى قدح او كفايت مى كند.5
ممكن است اشكال شود كه اگر ابوهريره از هر جهت مخدوش است، پس چرا گاهى به احاديث او استدلال مى شود؟
پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا استناد به سخن ابوهريره در مقابل مخالفان از باب الزام و احتجاج است، نه به جهت پذيرش گفته هاى وى. پس كسى كه ابوهريره را پذيرفته، بايد احاديث او را هم بپذيرد. از اين رو اگر وى در موردى به حق اقرار كرد، اقرار وى حجتى است عليه كسانى كه از يك سو ابوهريره را پذيرفته اند، و از سوى ديگر حقّ را انكار مى كنند.
سيره همه عقلا بر اين است كه در موارد نزاع و اختلاف، چنان چه از سوى مخالف اقرارى به حق شده باشد، بر اساس آن اقرار با ايشان احتجاج مى كنند «والفضل ما شهدت به الأعداء».

1 . حُميدى در كتاب الجمع بين الصحيحين، ميان احاديث صحيح البخاري و صحيح مسلم جمع كرده است و از نظر اهل سنّت كتاب بسيار معتبرى است.
2 . الجمع بين الصحيحين: 3 / 92، حديث 2333. هم چنين ر.ك: صحيح مسلم: 6 / 153; فتح الباري: 10 / 262.
3 . تأويل مختلف الحديث: 27.
4 . الفائق في غريب الحديث: 1 / 91.
5 . ابوحنيفه، شافعى و فقهاى بزرگ اهل سنّت، احاديث ابوهريره را معتبر نمى دانند. اين بحث طولانى است و مجال ديگرى را مى طلبد. به عنوان نمونه از ابوحنيفه نقل شده است كه: «أقلّد اقاويل جميع الصحابة الاّ ثلاثة منهم: أبو هريرة»; اقوال همه صحابه را جمع كردم مگر سه نفر را از جمله ابوهريره; ر.ك: نفحات الأزهار: 6 / 350.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *