اصحاب دیگر / الف) عبدالله بن مسعود

اصحاب ديگر
الف) عبدالله بن مسعود
ابن مسعود از بزرگان صحابه رسول الله صلى الله عليه وآله و از مشاهير انصار است. وى در ميان طبقه صحابه، در زمره مفسران بزرگ محسوب مى شود. ابن مسعود براى خودش مصحفى داشته است كه عثمان به هنگام جمع قرآن مصحف او را گرفت و از بين برد; بنابراين مى توان نتيجه گرفت كه قرآن ابن مسعود با قرآن موجود ـ كه در زمان عثمان جمع آورى شده است ـ تفاوت داشته است، در غير اين صورت به چه دليل بايد عثمان مصحف او را از بين ببرد؟!
نوشته اند: اين موضوع موجب بروز اختلاف ميان عبدالله بن مسعود و عثمان بن عفان شد، تا آن جا كه عثمان در اين جريان به ابن مسعود اهانت كرد، او را كتك زد و دستور داد شهريه وى را از بيت المال قطع كنند. ابن مسعود نيز با عثمان قهر كرد و با حالت قهر از دنيا رفت. او وصيت كرده بود كه مرگش را به عثمان اطلاع ندهند و عثمان بر جنازه وى نماز نخواند.
حتى بر اساس برخى نقل ها، عثمان در اواخر عمر ابن مسعود به ديدار او رفت. اما ابن مسعود، عثمان را احترام نكرد.
عثمان شهريه عقب افتاده ابن مسعود را پرداخت و گفت:
هذا عطاؤك فخذه;
اين سهم تو است آن را بگير.
ابن مسعود در پاسخ گفت: آن گاه كه من به اين شهريه نياز داشتم تو شهريه مرا قطع كردى و حال كه من از آن بى نيازم مى خواهى به من عطا كنى؟! من به آن نياز ندارم.1
ابن مسعود، از عثمان خشمگين بود تا زمانى كه مُرد و عمار بر او نماز خواند.
چون عبدالله بن مسعود شخصيت بزرگى دارد، رفتار ناشايست عثمان با وى از مطاعن عثمان شمرده مى شود; از اين رو برخى عالمان اهل سنّت كوشيده اند عثمان را در اين قضيه تبرئه كنند.2
در هر صورت روشن است كه قرآن عبدالله بن مسعود با قرآن موجود تفاوت هايى داشته است. ابن مسعود سوره «فلق» و «ناس» را جزء قرآن نمى دانسته است.3 هم چنين بر اساس برخى اقوال، وى سوره حمد را نيز در قرآن خود ننوشته بوده و اين سوره را جزء قرآن به شمار نمى آورده است.4
بر اساس رواياتى كه در كتاب هاى مشهور اهل سنّت آمده است، برخى از آيات و الفاظ قرآنِ ابن مسعود با قرآن موجود تفاوت داشته است،5 با اين حال ابن مسعود اصرار داشته كه همه انظار و رواياتش مأخوذ از رسول خدا صلى الله عليه وآله و مطابق با بيان و تبيين ايشان است.
اين سخن لوازمى در پى دارد كه اهل سنّت هرگز نمى توانند بدان ملتزم شوند. از جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد:
اگر آن چه عبدالله بن مسعود مى گويد صحيح باشد، مخدوش بودن قرآن لازم مى آيد و ابن مسعود نيز زير سؤال خواهد رفت.
اگر نسبت هايى را كه به ابن مسعود داده شده منكر شويم، منابع صحيح اهل سنّت مخدوش مى شوند.
اگر به صحت كتاب هاى مذكور معتقد باشيم و قول ابن مسعود را صحيح بدانيم، قرائت معوذتين در نماز غير جائز و موجب بطلان نماز خواهد بود، و چنان چه فقيهى به صحت اين نماز فتوا دهد، فتواى وى نيز باطل است.
پس اثبات اين كه معوذتين جزء قرآن است، موجب قدح ابن مسعود و پيروانش مى گردد و قول به عدالت صحابه را بى اعتبار مى كند;6 از اين رو برخى براى حلّ اين مشكلات و فرار از لوازم آن، در انكار معوذتين از سوى ابن مسعود ترديد كرده اند.
سيوطى توجيهات علماى اهل سنّت را در اين باره مطرح كرده است. وى در الإتقان مى نويسد:
وقال النووي في شرح المهذّب…: وما نقل عن ابن مسعود باطل ليس بصحيح. وقال ابن حزم في المحلّى: هذا كذب على ابن مسعود وموضوع;7
نووى در شرح المهذب مى گويد:… و آن چه از ابن مسعود نقل شده باطل و غير صحيح است. ابن حزم نيز در المحلّى مى گويد: اين دروغى ]است كه[ به ابن مسعود ]نسبت داده شده[ و جعلى است.
اما در مقابل، قول بسيارى از بزرگان اهل سنّت را مطرح مى كند كه روايات انكار معوذتين از سوى ابن مسعود را صحيح مى دانند. بنابر نقل سيوطى، ابن حجر عسقلانى اين موضوع را ثابت مى داند; از اين رو سيوطى پس از نقل قول ابن مسعود مبنى بر انكار وجود سوره حمد در قرآن، به نقل از ابن حجر مى نويسد:
وقال ابن حجر في شرح البخاري: وقد صحّ عن ابن مسعود انكار ذلك، فأخرج أحمد وابن حبان عنه أنّه كان لا يكتب المعوّذتين في مصحفه;8
بر اساس آن چه سيوطى نقل كرده است، عبدالله بن احمد بن حنبل نيز در زيادات المسند مى گويد:
يقول أنّهما ليستا من كتاب الله تعالى;9
]عبدالله بن مسعود صريحاً[ مى گويد: آن دو (معوذتين) در زمره سوره هاى قرآن نيستند.
سيوطى پس از نقل آراء عالمان اهل سنّت پيرامون اين مسأله، آن را يكى از مشكلات لا ينحل دانسته است. به اعتقاد سيوطى و فخر رازى، ترديد در اين كه معوذتين جزء قرآن هستند يا خير موجب ترديد در تواتر قرآن مى شود. سيوطى به نقل از فخر رازى مى نويسد:
لأنّا إن قلنا أنّ النقل المتواتر كان حاصلا في عصر الصحابة بكون ذلك من القرآن، فإنكاره يوجب الكفر، وإن قلنا لم يكن حاصلا في ذلك الزمان، فيلزم أنّ القرآن ليس بمتواتر في الأصل;10
اگر بگوييم كه نقل متواتر در زمان صحابه حاصل بوده مبنى بر اين كه معوذتين جزء قرآن است; پس انكار آن موجب كفر مى شود. و اگر بگوييم تواتر در آن زمان حاصل نبوده است، پس لازم مى آيد كه قرآن از اصل متواتر نباشد.
بنابراين با توجه به نظر فخر رازى، اگر معتقد شويم كه به نقل متواتر معوذتين جزء قرآن است، بايد ابن مسعود را كافر بدانيم، و اگر در تواتر اين موضوع در عصر صحابه ترديد كنيم، تواتر كلّ قرآن از اصل زير سؤال خواهد رفت.
نووى نيز مى نويسد:
أجمع المسلمون على أن المعوذّتين والفاتحة وسائر السور المكتوبة في المصحف قرآن، وأنّ من جحد شيئاً منه كفر;11
اجماع مسلمانان بر آن است كه معوذتين، حمد و ساير سوره هاى مكتوب در مصحف جزء قرآن هستند و اگر كسى چيزى از آن ها انكار كند كافر است.
بر اساس سخنِ نووى، ابن مسعود كافر خواهد بود; زيرا وى معوذتين را جزء قرآن نمى داند. امّا اين موضوع ازيك سو با قول به عدالت صحابه ناسازگار است و از سوى ديگر موجب مخدوش شدن كتب صحاح خواهد بود.12 از اين رو شهاب الدين قسطلانى تلاش كرده تا به نحوى اين مشكل را مرتفع سازد. وى در كتاب إرشاد الساري في شرح صحيح البخارى مى نويسد:
وهذا مما اختلف فيه الصحابة ثم ارتفع الخلاف ووقع الإجماع عليه، فلو أنكر أحدٌ اليوم قرآنيّتها كفر;13
]اين كه معوذتين جزء قرآن هستند يا خير[ از مسائل اختلافى بوده است ]كه [بعدها اختلاف در اين مورد مرتفع شد و بر سر اين موضوع اجماع واقع گرديد. پس اگر امروز كسى انكار كند ]كه اين سوره ها[ جزء قرآن هستند، كافر مى شود.
پس قسطلانى معتقد است صحابه بر سر قرآن موجود اجماع نداشته اند. براين اساس مى توان گفت قرآنى كه در عصر حكومت عثمان جمع آورى شد با قرآن هاى موجود ديگر در آن عصر اختلاف داشته است. اين قول موجب از بين رفتن تواتر در قرآن مى شود. فخر رازى هم به اين اشكال توجه داشته است; از اين رو اذعان دارد كه مسأله ابن مسعود از مشكلاتِ لا ينحل است.
صرف نظر از اين اشكال، با مراجعه به منابع ديگر اهل سنّت، عدم صحت قول قسطلانى هويدا مى شود. احمد بن حنبل به سند خود از حنظله السدوسى نقل مى كند:
قلت لعكرمة: إنّي أقرء في صلاة المغرب بقل أعوذ بربّ الفلق وقل أعوذ بربّ الناس، وإن ناساً يعيبون ذلك عليّ;14
به عكرمه گفتم: من در نماز مغرب سوره فلق و ناس را خواندم، به همين جهت گروهى از مردم بر من ايراد گرفتند.
از اين روايت معلوم مى شود كه اختلاف در مورد قرآن منحصر به عصر صحابه نبوده است; بلكه در زمان هاى بعد نيز در ميان اهل سنّت پيرامون اين موضوع اجماع حاصل نشده و اختلاف مرتفع نگشته است.

1 . تاريخ المدينة: 3 / 1051 ـ 1052; تاريخ اليعقوبي: 2 / 170; تاريخ مدينة دمشق: 33 / 187; أسد الغابة: 3 / 258 ـ 260; شرح نهج البلاغة: 3 / 41.
2 . ر.ك: أسد الغابة: 5 / 187; الإصابة: 4 / 201; الصّواعق المحرقة: 1 / 334; شرح نهج البلاغة: 3 / 40 ـ 45.
3 . مسند احمد بن حنبل: 5 / 129; عمدة القاري: 20 / 11; المصنف (ابن أبي شيبة): 7 / 193; تفسير ابن كثير: 4 / 610 ـ 611; الدرّ المنثور: 6 / 416; فتح القدير: 5 / 518; فتح الباري: 8 / 743; الإتقان في علوم القرآن: 1 / 213، شماره 1082.
4 . براى اطلاع بيشتر ر.ك: التحقيق في نفي التحريف: 246 ـ 247.
5 . بحث تحريف قرآن يكى از مباحثى است كه اهل سنّت پيوسته به آن دامن مى زنند. آنان همواره سعى كرده اند قرآن را ناقص جلوه دهند و قول به تحريف را به شيعيان منتسب كنند. امّا به اعتقاد ما هيچ زياده و نقصانى در آن چه به عنوان قرآن بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله نازل شده، پديد نيامده است.
عالمان شيعه همواره در نوشته ها، مباحث و مناظرات خود بر اين موضوع تأكيد كرده اند. كتاب التحقيق في نفي التحريف در اين زمينه نگارش يافته و مكرّر به چاپ رسيده است. در اين كتاب كوشيده ايم تا روايت هاى صحيحى را كه در صحاح اهل سنّت و از قول بزرگان صحابه و تابعين آمده و بيان گر نقصان قرآن است، تأويل و توجيه كنيم.
ما معتقديم، خداوند متعال به بركت حضرت ولى عصر عليه السلام قرآن را حفظ كرده و از بازيگرى بازيگران مانع شده است. ما شيعيان بر اساس روايات متواتر از امامان اهل بيت عليهم السلام مأمور هستيم كه قرآن موجود را محترم بشماريم و آن را تلاوت و حفظ كنيم. قرآن موجود براى ما حجت است و ما احكام و اعتقادات خود را به آن مستند مى كنيم.
6 . چون شيعيان احدى را به جز پيامبر اكرم و اهل بيت ايشان عليهم السلام معصوم نمى دادند، از اين رو در اين زمينه مشكل ندارند و بر اساس روايات امامان اهل بيت عليهم السلام معتقدند ابن مسعود در اين مورد خطا كرده است. در روايات شيعه نيز به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه درباره ابن مسعود فرمودند: «أخطأ ابن مسعود»; وسائل الشيعة: 6 / 115، حديث 7491.
7 . الإتقان في علوم القرآن: 1 / 213، شماره 1082. هم چنين ر.ك: المجموع: 3 / 396; فتح الباري: 8 / 571; البرهان (زركشى): 2 / 128.
8 . الإتقان في علوم القرآن: 1 / 213، شماره 1082; فتح الباري: 8 / 571; عمدة القاري: 20 / 11; تفسير ابن كثير: 4 / 611.
9 . الإتقان في علوم القرآن: 1 / 213، شماره 1083.
10 . همان: 1 / 213، شماره 1079. هم چنين ر.ك: تفسير الرازى: 1 / 218.
11 . المجموع شرح المهذب: 3 / 396. هم چنين ر.ك: الإتقان في علوم القرآن: 1 / 213; فتح الباري: 8 / 571; البرهان (زركشى): 2 / 128.
12 . ريشه گرفتارى هاى اهل سنّت در دو مطلب است. نخست عدالت همه صحابه، و ديگرى التزام به صحت كتب شش گانه و يا دست كم التزام به صحت كتاب هاى بخارى و مسلم. در اين بحث ثابت شد كه نه عدالت صحابه تمام است و نه صحت كتب شش گانه.
13 . إرشاد السارى: 7 / 442. هم چنين ر.ك: عمدة القاري: 20 / 11.
14 . مسند احمد بن حنبل: 1 / 282، حديث 2550. هم چنين ر.ك: صحيح ابن خزيمه: 1 / 258.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *