1 . اهميت بحث امامت

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين، والصّلاة والسّلام على خير خلقه وأشرف بريته
محمّد وآله الطّاهرين، ولعنة الله على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين.
1 . اهميت بحث امامت
در دين مقدس اسلام و در ميان مسائل مختلف اسلامى، بحث «امامت» از اهميت فوق العاده اى برخوردار است.
در قرآن كريم آيات فراوانى به مسأله امامت اختصاص دارد و روايات وارد در اين زمينه خارج از حد شمارش است.
حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله از همان آغاز تبليغ رسالت خويش، مسأله «وصايت» و جانشينى پس از خود را مطرح فرمودند

و امامان اهل بيت عليهم السلام با تبيين مقام «امامت»، همواره متذكر جايگاه بحث امامت در اسلام شده اند.
اصحاب ائمه عليهم السلام، متكلّمين و فقهاى شيعه نيز به تبع امامان خويش، همواره در تمام قرون و اعصار با حساسيت ويژه اى به

دفاع از مقام الاهى امامت پرداخته اند. در اين راستا، مناظرات فراوانى بين اصحاب ائمه عليهم السلام و مخالفان درگرفته و كتاب هاى

بسيارى در اين زمينه نگارش يافته است و چنان كه همه مى دانند، در مسير دفاع از اين حقيقت روشن، خون هاى فراوانى ريخته

شده است و شيعيان زيادى به جرم اعتقاد و تسليم در مقابل مقام الاهى امامت به شهادت رسيده اند. با اين همه، ايمان و اخلاص

پيروان حقيقت، آن ها را در راه خدا استوارتر كرده است.
وقتى جناب ابوذر رضوان الله عليه به خاطر شيعه بودنش به شام تبعيد شد، لحظه اى سستى به خود راه نداد، از اين رو فرصت را

مغتنم شمرده و به تبليغ امامت و ولايت اميرالمؤمنين پرداخت و مقامات آن حضرت را تبيين نمود و اهالى آن ديار را به پيروى از اهل

بيت رسول خدا دعوت كرد، و بالاخره به بركت وجودش عدّه بسيارى از مردم شام، به ويژه جنوب لبنان و بلاد جبل عامل شيعه شدند.
در دوره هاى پس از آن نيز علماى بزرگى هم چون: شيخ كلينى، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيّد مرتضى، شيخ طوسى، علاّمه حلّى

رحمة الله عليهم و عالمان ديگر با آگاهى از اهميت فوق العاده بحث امامت، به تدوين و نگارش آثار و كتاب هايى ارزشمند پرداختند.

هر چند بسيارى از اين كتاب ها در ادوار مختلف از بين رفته و تضييع شده و اقوام وحشى و ستيزه جو از يك سو و معاندان و مخالفان

از سوى ديگر بسيارى از كتاب خانه ها را به آتش كشيدند، با اين همه، كتاب هاى موجود در زمينه امامت خارج از حدّ شمارش است.
مرحوم نجاشى در كتاب رجال خويش، به كتاب هاى زيادى با عنوان الامامة اشاره كرده است. شيخ ما مرحوم حاج آقابزرگ تهرانى در

كتاب الذريعة، تعداد زيادى از كتاب هاى نگارش يافته در بحث امامت را نام برده است.1 مرحوم علاّمه امينى هم كتابى با عنوان شهداء

الفضيلة تأليف كرده و شخصيّت هاى پاكى را نام مى برد كه صرفاً به جرم اعتقاد به امامت الاهى و ترويج تشيع، توسط حق ستيزان به

شهادت رسيده اند. در اين كتاب اهداف عالى شهدا و چگونگى شهادت ايشان نيز تبيين شده است.
در راه اعتقاد به امامت به قدرى خون ريخته شده است كه ابوالفتح شهرستانى در ابتداى مبحث «امامت» از كتاب الملل والنحل

مى نويسد:
ما سلّ سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سلّ على الإمامة في كلّ زمان;2
در تمام اعصار بر سر هيچ يك از مسائل دينى شمشيرى كشيده نشده است به مانند شمشيرى كه بر سر مسأله امامت كشيده

شده است.
و از اين جا نيز عظمت مسأله امامت به خوبى هويدا مى گردد.
مرحوم علاّمه حلّى در مقدمه كتاب منهاج الكرامة، از امامت به عنوان اشرف مسائل اسلامى ياد مى كند و مى نويسد:
فهذه رسالة شريفة ومقالة لطيفة، اشتملت على أهمّ المطالب في أحكام الدين وأشرف مسائل المسلمين وهي مسألة الإمامة;3
پس اين رساله شريف و نوشتار لطيف، مشتمل بر مهم ترين مطالب است. مطالبى در احكام دين و اشرف مسائل مسلمانان; يعنى

مسأله امامت است.
عالمان شيعه، تا دوره هاى اخير نيز به اين بحث اعتناى شايسته اى داشته اند.
كتاب هاى عبقات الأنوار، دلائل الصدق، المراجعات و الغدير از بهترين مؤلّفات در اين زمينه محسوب مى شوند.
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم، دوره فشرده اى از بحث امامت را براى شاگردان خود تدريس كرده اند كه

اين درس ها توسّط بعضى از بزرگان تقرير شده است; امّا متأسفانه درس امامت در حوزه علميّه مطرح نبوده و امروزه از برخى

نوشته ها، سؤالات و شبهات چنين برمى آيد كه از اين مسأله مهم و محورى دور شده ايم و آن چنان كه بايسته و درخور بحث امامت

است به آن پرداخته نمى شود.
امامت ـ چنان كه خواهد آمد ـ از اصول دين است و هر فردى موظف است در اصول دين مجتهد باشد و تقليد در آن جايز نيست. به

عبارت ديگر بر هر مكلّفى لازم است در چارچوب ادلّه و براهين، به فهم صحيحى از اين مسائل نائل شود و قادر باشد به سؤال هايى

كه در اين زمينه مطرح مى گردد پاسخ گويد و بتواند براى اثبات عقيده خويش و ردّ اشكالات وارد شده، دليل اقامه كند.
روشن است كه توان اشخاص در مطالب علمى بايد لحاظ گردد. بر اين اساس، از يك محصل فاضل حوزه علميه انتظاراتى وجود دارد كه

هيچ گاه از يك كاسب عامى چنين انتظارى نمى رود. به عبارت ديگر هر چند كه همگان به تلاش براى يادگيرى اصول دين مكلّفند، امّا

وظيفه فضلا و محصلين حوزه هاى علميه سنگين تر است; زيرا علاوه بر اين كه ايشان به فراگيرى اجتهادى اصول دين موظفند، وظيفه

تبليغ اين مهم نيز بر دوش آن هاست. از اين رو جاى بسى تأسف است كه فاضلى از فضلاى حوزه علميه قادر به اقامه دليل در

مسأله اى از مسائل اصول دين نباشد. بنابراين چنان كه مجتهد در فهم مسائل فقهى و استخراج احكام شرعى در چارچوب ادلّه اظهار

نظر مى كند، لازم است هر فرد مكلفى بتواند به قدر وسع خود در اصول دين دليل و برهان اقامه كند.

1 . ر.ك: الذريعة الى تصانيف الشيعة: 1 / 84 ـ 85 و 2 / 320 ـ 342.
2 . الملل والنحل: 1 / 24.
3 . منهاج الكرامة: 27.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *