روايت هيثم بن كليب

روايت هيثم بن كليب
ابوسعيد، هيثم بن كليب شاشى نيز در اين زمينه در كتاب المسند الكبير و در بخش مسند عبداللّه بن مسعود روايتى را از زرّ بن حبيش اين گونه نقل مى كند:
حسن بن على بن عفّان، از محمّد بن خالد، از يحيى بن ثعلبه انصارى، از عاصم بن ابى النجود، از زرّ نقل مى كند كه عبداللّه بن مسعود گويد:
ما در مسيرى در خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بوديم. ناگاه عربى با صداى بلند فرياد زد: اى محمّد!
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: اين جا هستم.
گفت: اى محمّد! نظر تو درباره شخصى كه قومى را دوست مى دارد; ولى همانند آن ها عمل نمى كند چيست؟
حضرت فرمود:
المرء مع من أحبّ;
انسان با دوستدارش همراه است.
گفت: اى محمّد! به چه چيزى دعوت مى كنى؟
فرمود:
إلى شهادة أن لا إلاّ اللّه وأنّي رسول اللّه وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة وصوم رمضان وحجّ البيت;
به سوى شهادت «لا إله إلاّ اللّه» و اين كه من رسول خدا هستم و برپا داشتن نماز، پرداخت زكات، روزه ماه رمضان و حج خانه خدا.
آن مرد گفت: آيا به اين فراخوانى پاداشى را نيز مى خواهى؟
فرمود:
لا، إلاّ المودّة في القربى;
نه، مگر اين كه به خويشان مودّت و مهر ورزيد.
گفت: اى محمّد! منظور تو، خويشان من است يا خويشان تو؟
فرمود:
بل أقرباي;
منظورم خويشان من است.
عرضه داشت: دستت را بده تا با تو بيعت كنم، چرا كه خيرى نيست در اين كه كسى تو را دوست بدارد; ولى خويشاوندان تو را دوست نداشته باشد.1

1 . مسند الصحابه: 2 / 127، حديث 664.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *