معناى دوم؛ راز خدا

معناى دوم؛ راز خدا
اكنون اين جمله را با توجّه به معناى دوّم سرّ كه در لغت آمده با دقّت بررسى مى كنيم؛ يعنى ـ «واختاركم لسرّه» به همان ترتيبى كه «الولد سرّ أبيه» «فلانٌ سرٌّ قومه» ـ ائمّه عليهم السلام «سرّ اللّه» هستند كه خداوند متعال آن بزرگواران را براى خودش استخلاص كرده و خالص قرار داده است كه آنان واجد كمالات و صفات الاهى باشند.
هم چنان كه «الولد سرّ أبيه» را اين گونه معنا كرده اند كه پدر در اين فرزند از جهات معنوى خلاصه شده، نسبت ائمّه نيز به خداوند متعال اين چنين باشد كه خداوند متعال ائمّه عليهم السلام را اختيار كرده است براى اين كه خلاصه صفات او باشند.
البته روايات فراوان و شواهد بسيارى وجود دارد كه ائمّه عليهم السلام مظاهر صفات الاهى و كمالات ربوبى هستند و اين معنا درست است و هيچ مشكلى ندارد.
يكى از شواهد، روايتى است كه علاّمه مجلسى رحمه اللّه در بحار الأنوار در «بابٌ جامعٌ في صفات الإمام وشرائط الإمامه» آورده و نيز روايت مفصّلى است كه طارق بن شهاب از امير مؤمنان على عليه السلام نقل مى كند كه حضرت به او خطاب مى كنند و مى فرمايند:
والإمام ـ يا طارق! ـ بشرٌ ملكيٌّ وجسدٌ سماويٌّ وأمرٌ إلهيٌّ وروحٌ قدسيٌّ ومقامٌ عليٌّ… السنام الأعظم والطّريق الأقوم، من عرفهم وأخذ عنهم فهو منهم، وإليه الإشارة بقوله: (فَمَنْ تَبِعَني فَإِنَّهُ مِنّي).1
خلقهم اللّه من نور عظمته وولاّهُم أمر مملكته، فهم سرّ اللّه المخزون وأولياؤه المقرّبون، وأمره بين الكاف والنون، إلى اللّه يدعون وعنه يقولون وبأمره يعملون…؛2
اى طارق! امام انسان ملكوتى، پيكر آسمانى و امرى الاهى و روحى قدسى و مقامى والا و… و راهى استوار است. هر كس آنان را بشناسد و از ايشان بگيرد و اقتباس كند، از آن هاست و اين كلام به اين كلام خداوند اشاره دارد كه «پس هر كس از من تبعيّت كند از من است».
خدا آنان را از نور عظمتش خلق كرده و اختيار جهان را به آن ها داده است. آنان سرّ مخزون الاهى و اولياء مقرّب اويند و امر خدا بين كاف و نون هستند. به سوى خدا دعوت مى كنند و از جانب او سخن مى گويند و به امر او عمل مى كنند… .
امامان بندگان خدا و مأمورين او هستند، به امر او عمل مى كنند، به طرف او دعوت مى نمايند و آن چه كه مى گويند از اوست، نه از خودشان.
پس آنان سرّ خدا هستند كه در اين جا به همان معناى دوم خواهد بود.

1 . سوره ابراهيم (14): آيه 36.
2 . بحار الأنوار: 25 / 172 و 173، حديث 38.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *