وحدت در سايه امامت

وحدت در سايه امامت
شايد گفته شود كه بحث در پيرامون امامت به وحدت مسلمانان ضرر مى رساند، از اين رو بايد اين مباحث ترك شود.
ما در اين باره به تفصيل در مباحث گوناگون خود سخن گفته ايم، خلاصه پاسخ از اين ديدگاه چنين است:
بحث از امامت نه تنها به وحدت مسلمانان و اتّحاد كلمه آن ها مضر نخواهد بود; بلكه به برهان عقلى و نقلى، بهترين، بلكه تنها راه تحقّق اين آرمانِ گران قيمت و پرارزش، روشن ساختن موضعِ امامت و منصب منيعِ خلافت و نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است.1
سخن در اين است كه منظور از وحدت چيست؟ و راه تحقّق آن كدام است؟
برخى از معاصرين براى تحقّق وحدت اين گونه پيشنهاد مى كنند كه شيعه و اهل سنّت بايد تمام كتاب هاى تفسيرى، حديثى و فقهى خود را با توافق يك ديگر از نو بنويسند; چون تنها علّت اختلافات، راهيابى اباطيل، اساطير و اكاذيب در كتاب هاى شيعه و اهل سنّت است و با شناسايى امور خلافِ واقع و جدا كردن حقايق از اكاذيب، چهره واقعى دين، نمايان شده و مورد اتّفاق همگان قرار خواهد گرفت; زيرا كسى با حقّ، نزاع واختلاف ندارد، در نتيجه تمام اختلافات از بين خواهد رفت.
در پاسخ ابتدايى به اين پيشنهاد اين پرسش ها مطرح مى شوند:
1 . كسانى كه بايد كتاب هاى شيعه و اهل سنّت را بررسى كنند چه افرادى و از چه گروهى باشند؟
2 . معيار و ملاك براى شناخت حقّ، از باطل و راست، از دروغ چيست؟
3 . آيا اهل سنّت حاضرند از كتاب هايى را كه از آغاز تا فرجام صحيح مى دانند و با آن ها معامله وحى منزل مى كنند (مانند صحاح ششگانه يا دست كم دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم) و تمام مبانى و عقايدشان را بر پايه مندرجات آن ها بناگذارى كرده اند، دست بردارند و آن ها را بازنويسى كنند؟
برخى ديگر پيشنهاد مى كنند كه بايد مشتركات دو فرقه اخذ گردد.
در پاسخ اين پيشنهاد مى گوييم: مشتركات كدامند؟
آيا توحيد و عقيده به يگانگى بارى تعالى است؟
در همين مقام، نخستين نزاع بر سر صفات بارى تعالى است، آيا خداوند متعال جسم است؟
اهل سنّت مقامى را براى ابوبكر قائلند كه براى احدى قائل نيستند، مى گويند: خداوند متعال براى او به خصوص تجلّى خواهد كرد و او خدا را آن چنان كه هست، خواهد ديد.2
البتّه خودشان در سند اين حديث خدشه مى كنند، ولى بايد دانست كه جاعلان اين گونه اباطيل چه كسانى هستند؟ ملاك و معيار شناخت اين افراد چيست؟
از مشتركات، همين مسأله امامت است. پس دست كم بايستى اهل سنّت قائل شوند كه بحث از امامت و تحقيق از امام واقعى كه نايب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است، بحث از يكى از مشتركات بوده و از اسباب تقريب بين مذاهب است. پس چرا آن را از اسباب تفرقه به حساب مى آورند؟
آرى، عدّه اى بحث از امامت را بحثى غير ضرورى مى دانند و با اين وجود ما را به تقريب بين مذاهب فرا مى خوانند و اين درست در زمانى است كه گروهى از آنان هنوز شيعيان را مسلمان نمى دانند(!!)
آرى، آنان فرقه هاى مجسّمه، مرجئه و خوارج را مسلمان مى دانند، ولى نسبت به ما، نه اين كه در اسلام ما شكّ داشته باشند، بلكه ما را مسلمان نمى دانند.
شاهد اين كه در اين اخير در عربستان سعودى كتابى به نام مسألة التّقريب بين أهل السّنّة والشّيعة نوشته شده، كه به مؤلّف كتاب به جهت تأليف اين كتاب، مدرك تحصيلى اعطاء شده است(!!)
نگارنده اين كتاب پس از ورود به مباحث و ذكر مطالبى، چنين مى نويسد:
راهى براى تقريب بين ما (يعنى اهل سنّت) و بين شيعه نيست، مگر اين كه شيعيان مسلمان شوند(!!) و تا اينان مسلمان نشوند تقريب معنا ندارد(!!)
ولى ما در حقّ آنان چنين نمى گوييم; بلكه مى گوييم: بياييد به كتاب خدا و سنّت قطعى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كه خود معترف به آن هستيد، عمل كنيد! ما در بحث از سند و دلالت «حديث ثقلين» به تفصيل در اين باره سخن گفته ايم.3

1 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: نگاهى به حديث ثقلين: ص 50، از همين نگارنده.
2 . الدر النضيد: 97.
3 . ر.ك نگاهى به حديث ثقلين: 31 ـ 53.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *