وَمَهْبِطَ الْوَحْيِ;جايگاه فرود وحى

جايگاه فرود وحى
وَمَهْبِطَ الْوَحْيِ;
و (سلام بر شما) اى جايگاه فرود وحى.
پيشوايان معصوم عليهم السلام محل هبوط وحى هستند. تعريف وحى از نظر لغوى اين گونه است:
الوحي هو الإعلام;1
وحى همان اعلام است.
فيروزآبادى در القاموس مى نويسد:
الوحي: كلّ ما ألقيته إلى غيرك فهو وحي;2
هر آن چه به ديگرى القا شود، وحى است.
بنابراين، وحى همان اعلام است كه به چند صورت براى پيامبر حاصل مى شود:
1 . نزول فرشته;
2 . القاء در قلب;
3 . در عالم رؤيا.

چگونگى فرود آمدن وحى بر ائمّه
چگونه ائمّه عليهم السلام جايگاه فرود وحى هستند؟ چند وجه محتمل است:
1 . ائمّه عليهم السلام در مكانى زندگى مى كردند كه در آن جا وحى نازل مى شده است.
اين معنا صحيح است; ولى به اهل بيت عليهم السلام اختصاصى ندارد; چرا كه غير اهل بيت نيز در آن خانه زندگى مى كرده اند;
2 . منظور از وحى در اين جا القاء فى القلب «الهام» است.
اين مطلب در قرآن مجيد براى غير معصوم بلكه بعضى از حيوانات نيز آمده است. آن جا كه مى فرمايد:
(وَأَوْحَيْنَا إِلى أُمِّ مُوسى);3
و ما به مادر موسى الهام كرديم.
(وَأَوْحَى رَبُّك إِلى النَّحْلِ);4
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى نمود.
به نظر مى رسد معنايى فراتر از اين دو معنا باشد;
چون ظاهر عبارت فرود آمدن وحى بر خود ائمّه عليهم السلام است، نه خانه اى كه وحى نازل مى شد.
و اگر اين وحى را به معناى الهام بگيريم، اين پرسش مطرح خواهد بود كه چرا با عنوان الهام بيان نشده; بلكه با عنوان وحى آمده است؟
3 . مگر براى وحى معناى ديگرى تصوّر كنيم و بگوييم: وقتى ملائكه در ارتباط مستقيم و پياپى با ائمّه عليهم السلام هستند ـ چنان كه گذشت ـ پس مطالبى را درباره حقايق دين و اسرار شريعت و معارف الهى براى آن بزرگواران بيان مى كرده اند و از آن تعبير به «وحى» شده است.
در اين زمينه، رواياتى وجود دارد. از جمله راوى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
مرّ بأبي عليه السلام رجلٌ وهو يطوف، فضرب بيده على منكبه ثمّ قال: أسألك عن خصال ثلاث لا يعرفهنّ غيرك وغير رجل آخر. فسكت عنه حتّى فرغ من طوافه، ثمّ دخل الحجر فصلّى ركعتين وأنا معه، فلمّا فرغ نادى: أين هذا السائل؟
فجاء فجلس بين يديه. فقال له: سل. فسأله عن ]مسائل، فلمّا اُجيب[ فقال: صدقت. ومضى.
فقال أبي: هذا جبرئيل أتاكم يعلّمكم معالم دينكم;5
پدرم مشغول طواف بود كه مردى از كنار ما مى گذشت. وى دستى بر شانه پدرم زد و گفت: از شما درباره سه مسأله مى پرسم كه جز تو و فردى ديگر نمى تواند پاسخ دهد. آن گاه ساكت شد تا پدرم طواف را به پايان رسانيد; سپس با من وارد حجر اسماعيل شد و دو ركعت نماز گزارد. پس از نماز صدا زد: پرسش گر كجاست؟
آن مرد آمد و پيش روى او نشست. فرمود: بپرس. ]او نيز پرسش هايى كرد وقتى پاسخ همه داده شد[ گفت: راست گفتى. بعد برخاست و رفت. پدرم فرمود: اين جبرئيل بود; آمده بود تا معالم و آموزه هاى دينى را براى شما بياموزد.
به هر حال، جاى تأمّل است كه كدام معنى از «مهبط الوحى» مقصود است.
البتّه گفت و گوى مفصّل اين بحث در موضوع «علم امام» مطرح مى شود.

1. ر.ك: لسان العرب: 15 / 380.
2. قاموس المحيط: 4 / 399.
3. سوره قصص (28): آيه 7.
4. سوره نحل (16): آيه 68.
5. علل الشرائع: 2 / 407، باب 143، حديث 2.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *