مقام طهارت و پاكيزگى

مقام طهارت و پاكيزگى
دهمين مقام و منزلت، مقام طهارت و پاكيزگى است. خداوند متعال ـ درباره مسجد الاقصى ـ براى هارون چيزى را حلال كرد كه براى غير او حلال نبود، و به حكم حديث منزلت اين فضيلت و خصوصيّت نيز بايد براى امير مؤمنان على عليه السلام و اهل بيتش وجود داشته باشد و اين يكى از ويژگى هاى امير مؤمنان على عليه السلام و اهل بيت طاهرينش خواهد بود كه آن ها را از ديگران ممتاز مى كند و همان بزرگواران از اين جهت نيز از ديگران برتر خواهند بود.
شواهد زيادى در احاديث وجود دارد كه چنين فضيلتى را براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات مى كند، هم چنان كه براى هارون ثابت بوده است.
يكى از آن ها حديث «سدّ الابواب» است; حديثى كه در روايات مورد اتّفاق شيعه و سنّى با متن هاى گوناگون آمده است. اكنون به برخى احاديث از كتاب هاى معتبر اهل تسنن اشاره مى كنيم:
ابن عساكر در تاريخ خود اين گونه نقل مى كند:
روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خطبه اى خواند و چنين فرمود:
إنّ اللّه أمر موسى وهارون أن يتبوّءا لقومهما بيوتاً، وأمرها أن لا يبيت في مسجدهما جنب، ولا يقربوا فيه النساء إلاّ هارون وذريّته، ولا يحلّ لأحد أن يقرب النساء في مسجدي هذا ولا يبيت فيه جنب إلاّ عليّ وذريّته.1
خداوند به موسى و هارون فرمان داد كه براى قومشان خانه هايى برگزينند و به آن ها دستور داد كه هيچ كس در حالت جنابت در مسجد موسى و هارون شب را سپرى نكند و نبايد مردم در آن جا با زنان آميزش كنند، مگر هارون و فرزندان او. از اين رو براى احدى جايز نيست كه در مسجدِ من با زنان نزديكى كند و با حالت جنابت در آن بيتوته نمايد مگر على و فرزندانش.
اين حديث را جلال الدين سيوطى نيز در الدر المنثور از تاريخ ابن عساكر نقل كرده است.2
در مجمع الزوائد آمده است: على عليه السلام مى فرمايد: پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله دست مرا گرفت و فرمود:
إنّ موسى سأل ربّه أن يطهّر مسجده بهارون وإنّي سألت ربّي أن يطهّر مسجدي بك وبذريّتك.
موسى از پروردگارش خواست كه مسجدش را براى هارون پاك و مطهّر گرداند و من از پروردگارم خواسته ام كه مسجدم را براى تو و فرزندانت پاك و مطهّر گرداند.
آن گاه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله كسى را نزد ابوبكر فرستاد كه درى را كه از خانه ات به سمت مسجد قرار داده اى ببند.
ابوبكر گفت: (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ). سپس گفت: شنيدم و اطاعت كردم. آن گاه در خانه اش را مسدود كرد.
پس از آن پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله كسى را نزد عمر و عبّاس فرستاد و همين فرمان را به آن ها داد.
آن گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
ما أنا سددت أبوابكم وفتحت باب عليّ، ولكنّ اللّه فتح باب عليّ وسدّ أبوابكم.3
من در خانه هاى شما را نبستم و در خانه على را باز نگذاشتم; بلكه خدا در خانه على را باز گذاشت و در خانه هاى شما را بست.
اين قضيّه بار ديگر در مجمع الزوائد، كنز العمّال و منابع ديگر به گونه اى ديگر نقل شده است. در مجمع الزوائد آمده است:
هنگامى كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تمامى اهل مسجد را بيرون كرد و درِ خانه هايشان را به سمت مسجد بست و درِ خانه على عليه السلام را به حال خود گذاشت، مردم شروع به سخن پراكنى و اعتراض كردند. اين اعتراضات به پيامبر رسيد. آن حضرت فرمود:
ما أنا أخرجتكم من قبل نفسي ولا أنا تركته، ولكنّ اللّه أخرجكم وتركه، إنّما أنا عبد مأمور، ما اُمرت به فعلت، إن اتّبع إلاّ ما يوحى إليّ.
من از جانب خودم شما را از مسجد بيرون نكردم، و على عليه السلام را به حال خود باقى نگذاشتم; بلكه خداوند شما را خارج كرد و در خانه على را به حال خود گذاشت. فقط بنده اى هستم كه به من دستور داده شده است، هر چه به من فرمان دهند همان را انجام مى دهم. تنها از آن چه به من وحى شود پيروى مى كنم.4
البتّه منابع ديگرى نيز به نقل اين قضيه پرداخته اند. در كتاب المناقب، تأليف احمد بن حنبل و مسند او، المستدرك حاكم نيشابورى، مجمع الزوائد، تاريخ مدينة دمشق و موارد ديگر5 از زيد بن ارقم اين گونه نقل شده است:
زيد گويد: درِ خانه هاى گروهى از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به مسجد باز مى شد. روزى پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:
سدّوا هذا الأبواب إلاّ باب عليّ.
همه اين درها ـ جز درِ خانه على ـ را ببنديد.
عدّه اى درباره اين دستور پيامبر سخنانى گفته و اعتراض كردند. در اين هنگام پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله برخاست و پس از حمد و ثناى الهى چنين فرمود:
أمّا بعد، فإنّي أمرت سدّ هذه الأبواب غير باب عليّ، فقال فيه قائلكم. واللّه، ما سددت شيئاً ولا فتحته، ولكن أمرت بشيء اتّبعته.
من دستور دادم كه اين درها ـ جز درِ خانه على ـ بسته شود. برخى از شما سخنانى گفتند و اعتراض كردند! به خدا سوگند من درى را نبسته و باز نكردم; بلكه به من فرمان دادند و من اطاعت كردم.
اين حديث در سنن تِرمذى، خصائص نَسائى و ديگر مصادر نيز آمده است.6
بنا بر اين، ماجراى بستن درِ خانه هايى كه به مسجد باز مى شد به جز درِ خانه على عليه السلام، يكى از موارد حديث منزلت خواهد بود كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:
أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي.
تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى، مگر آن كه بعد از من پيامبرى نيست.
با توجه به آن چه بيان شد، دلالت حديث منزلت بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام از چند جهت روشن شد.
1 . از ناحيه ثبوت عصمت آن حضرت;
2 . از ناحيه ثبوت افضليّت و برترى آن حضرت بر ديگران;
3 . از ناحيه ثبوت بعضى از خصوصيّات و ويژگى ها ديگرى كه براى هارون ثابت بوده است.

1 . تاريخ مدينة دمشق: ترجمه امام على عليه السلام، 1 / 296.
2 . الدر المنثور: 4 / 384.
3 . مجمع الزوائد: 9 / 114.
4 . مجمع الزوائد: 9 / 115، كنز العمّال: 11 / 600، حديث 32887.
5 . المناقب: 72، حديث 109، مسند احمد: 5 / 496، حديث 18801، المستدرك: 3 / 125، مجمع الزوائد: 9 / 114، تاريخ مدينة دمشق: ترجمه امام على عليه السلام، 1 / 279 و 280، حديث 324، الرياض النضره: 3 / 158.
6 . ر.ك سنن تِرمذى: 5 / 305، خصائص نَسائى: 59، حديث 38.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *